Tuesday, August 10, 2004

[Persian] آگهي ازدواج

نظر به عزم راسخي که براي اقدام به يک ازدواج کاملاً قانوني دارم ، و با توجه به اين نکته که هيچ ازدواجي بدون مشارکت جنس مونث امکانپذير نيست، خاضعانه در نهايت افتخار و خوشوقتي و احساس رضايت کامل از کليه بيوه گان و دوشيزه گان محترمه استدعا مي شود لطف بفرمايند مراتب ذيل را مورد عنايت قرار دهند :
نخست اينکه اينجانب يک مرد مي باشم . اين امر مسلماً براي خانم ها پر اهميت مي باشد. قــدم دو آرشين و هشت ورشوک [ ۱۷۶ سانتي متر ] است . جوان هستم . هنوز تا ايام کهولت زياد فاصله دارم ، درست به اندازه فاصله مرغ پاچله از عيد پطرس. اصل و نسب دار مي باشم . زيبا نيستم ، اما خيلي زشت هم نمي باشم. عدم زشتي ام به حدي است که بارها در تاريکي مطلق با اشخاص بسيار زيبا عوضي گرفته شده ام . چشم هايم ميشي است . روي گونه هايم ( افسوس!) چال نمي افتد. از دندان هاي آسيابم دو تايش خراب است. از عهده خوشامدگويي هاي ظريف بر نمي آيم اما به تنابنده اي هم اجاره نمي دهم در استحکام عضلاتم شک کند. نمره دستکشم هفت و سه چهارم مي باشد . بجز پدر و مادري فقير ولي نجيب چيزي ندارم .اما آينده ام کاملاً درخشان است. دوستدار پروپاقرص خوشگل ها عموماً و خدمتکارها خصوصاً مي باشم . به همه چيز اعتقاد دارم . توفيقم در مقوله ادبيات به حدي است که از مطالعه ستون صندوق پست مجله « استر کازا » بندرت گريه ام مي گيرد . خيال دارم در آينده رماني به رشته تحرير درآورم که قهرمانش ( که زن زيباروي معصيت کاري خواهد بود) همسر آينده خود اينجانب باشد. در شبانه روز دوازده ساعت مي خوابم . بربروار پرخورم . تنها در جمع دوستان ودکا مينوشم. آشنايان خوبي دارم دوتاشان اديبند يکيشان شاعر يکيشان مفتخور ، که از طريق صفحات جريده شريفه « روسکايا گازتا » به تعليم ابناء بشر مشغولند شاعران محبوبم عبارتند از پوشکاريف و گاهي هم خودم عاشق پيشه ام اما حسود نيستم . قصد دارم طبق شرايطي که خود و طلبکارانم مي دانيم ازدواج کنم.
اين بود مشخصات اينجانب . و اما مشخصات همسر آينده ام:
بيوه باشد يا دوشيزه ( بر حسب اينکه کدام بيشتر مناسب حال باشد ) زير سي ساله و بالاي پانزده ساله کاتوليک نباشد ، يعني به يقين بداند که در اين دنيا آدم مصون از گناه وجود ندارد . يهودي هم پذيرفته نمي شود . دختران يهودي هميشه از آدم مي پرسند:« چرا يک خط در ميان مي نويسي؟ چرا نمي روي دم دست بابام پول در آوردن ياد بگيري ؟ » ، و اينجور حرفها اصلاً به مزاج اينجانب نمي سازد. موطلايي باشدو چشم آبي و ( لطفاً در صورت امکان) ابرومشکي . نه رنگ پريده باشد نه سرخرو ، نه چاق باشد نه لاغر ، نه دراز باشد نه کوتاه . تو دل برو باشد و جني هم نباشد. سرش تراشيده نباشد ، وراج نباشد و مدام کنج خانه ننشيند. ضمناً بايد خوش خط باشد چون به يک نساخ ماهر نيازمندم. البته کار نسخه برداريش زياد نيست . به مجلاتي که با آنها همکاري دارم علاقه داشته باشد و رويه آنها را سرمشق خود قرار دهد
مجلات « تفريح » و « تازه هاي روز » و « نانا » را نخواند و از سرمقاله هاي « نامه هاي مسکو » متاثر نشود و از خواندن سر مقالات « ساحل» هم غش و ضعف نکند .
بايد بتواند آواز بخواند ، برقصد ، بنويسد ، بپزد ، بريان کند ، بلبل زباني کند ، شيرمال بپزد ( اما گوش مال ندهد) ، براي شوهر جانش پول قرض بگيرد . با استفاده از امکانات شخصي خوش سر و لباس باشد ، و کاملاً و از هر نظر مطيع باشد .
نبايد تنش را بخاراند ، جير و وير کند ، جيغ بکشد ، فرياد بزند ، گاز بگيرد ، دندان نشان بدهد ، ظرف و ظروف بشکند يا در خانه براي دوستان پشت چشم نازک کند .
بداند که شاخ زيبنده آدم نيست و هر چه کوتاهتر باشد بهتر است و براي کسي که در ازاء دريافت وجوهات زير بار اينجور امور مي رود خطرش کمتر است .
اسمش نبايد ماترُينا يا آکولينا يا آودوتيا يا اسمهاي اُملي ديگري از اين قماش باشد. اصلا بهتر است اسم با اصل و نسب دارتري داشته باشد مثل اوليا ، لنوچکا ، ماروسکا ، کاتيا ، ليپا و غيره .
ميان او و مادرش که همانا مادر زن مکرمه اينجانب است به اندازه اينجا تا پشت کوه قاف فاصله باشد ( در غير اينصورت اينجانب هيچ تضميني نخواهم داد )
داشتن حداقل ۲۰۰۰۰۰ روبل نقره از اهم واجبات است
ناگفته نماند که در صورت موافقت طلبکاران اينجانب ، مي توان در ماده اخير اصلاحاتي به عمل آورد .


آنتوان چخوف سال ۱۸۸۰





1 Comments:

At August 10, 2004 at 11:48 PM, Blogger خوشخبر said...

hi,

It was very cute. Thanks

M.K.

 

Post a Comment

<< Home